سخنان عجیب روانشناس آمریکایی در مورد شاهزاده رضا پهلوی

© Copyright Notification: This video is originally produced by IranTV on youtube (youtube.com/IranTV) and all rights are preserved for us. using our contents without permission results in our legal claim.

سخنان عجیب روانشناس آمریکایی در مورد شاهزاده رضا پهلوی

شاهزاده رضا پهلوی پنج‌شنبه ۲۵ آذر با دست‌اندرکاران و برخی از نویسندگان نشریه "فریدون" ملاقات و گفت‌وگو کرد. این گفت‌وگو در دفتر موسسه "اتحاد ملی برای دموکراسی در ایران" در شهر واشنگتن‌دی‌سی انجام گرفت.
ولیعهد ایران در نشست روز پنج‌شنبه ۲۵ آذر (۱۶مطابق با دسامبر ضمن استقبال از انتشار این نشریه، بر ضرورت انتشار چنین نشریاتی تاکید کرد و خواستار آن شد که دغدغه‌های عینی جامعه ایران بیش از پیش مورد توجه متخصصان قرار گیرد.
شاهزاده رضا پهلوی، در این گفتگو به موضوعات زیادی پرداخت اوضاع اجتماعی در ایران تا محیط زیست . او با اشاره به تخریب گسترده محیط زیست در ایران، افزود: «بحث محیط زیست را نمی‌توان به دوران بعد از جمهوری اسلامی موکول کرد».
صحبت های محدود شاهزاده در مورد براندازی و یا مواضع او که از دیدی برخی به اندازه کافی جدی و محکم علیه ر ج ا مطرح نمی شوند تا کنون موجب انتثاداتی حتی از سوی موافقان شاهنشاهی یا مشروطه شده است.
در همین زمینه debra fast روانشناسی که مقاله نویس در مجله نیویورکر هم هست ، در پاسخ به سوالاتی یک خبرنگار در مورد اتفاقات اخیر خاورمیانه و اینکه چرا در ایران با اینکه طرفداران شاهنشاهی پهلوی بسیار متعدد هستند، تا کنون نتوانسته اند اقدام سازهنده و جدی انجام دهند، پاسخب عجیب می دهد که خشم برخی طرفداران جدی شاهزاده رضا پهلوی را برانگیخته.
او در پاسخ می گوید ببینید فرض کنید که شما در حانه فرزندانی دارید. فرزندانتان را با عشق بزرگ می کنید، خانه تان را می سازید و سپس فرزندانتان شما را از منزل بیرون می کنند و به خدمتکار خانه می گویند که شما بیا و نقش پدررا در این خانه بازی کن.
شما بعد از چندین سال موفق می شوید دوباره به آرامش بازگردید.
آیا آنوقت شما مایل هستید که به خانه برگردید و آن خدمتکار را بیرون کنید و دوباره برای آن فرزندان پدری کنید. ! او در ادامه می گوید که مطمونا شاهزاده رضا پهلوی ثلبا از مردم ایران دلخور است. این را در رفتار لرادر و خواهر او هم دیدیم که تصمیم گرفتند به زندگیشان پایان دهند.
و اگر هم شاهزاده ایرانی هنوز در سیاست حضور دارد، شاید به دلیل حصورطرفدارانی است که به وفاداریشان ایمان دارد.
او می گوید کافیست به سخنان شاهزاده ایران گوش کنید برای مثال چند ماه پیش او در مصاحبه ای با کیهان لندن این سخنان را گفته بود :
به عنوان یک دموکرات، باور به مقام موروثی و گزینش ژنتیک ندارم. در عرصه عمومی ‌این تبعیض مسلّم را رد می‌کنم. میراث، موضوعی مربوط به زندگی شخصی و روابط فامیلی است، نه امور دولتی و حکومتی.
– اگر پیش از تدقیق اینکه سخن راجع به چه نوع جمهوری و کدام پادشاهی است، بگویم که قطعا انتخابم جمهوریست، معنایش این است که هر جمهوری را به هر پادشاهی ترجیح می‌دهم! اما به تحقیق و بنا بر واقعیات موجود دنیا، این جواب درست نیست!
-پافشاری بر شکل نظام قبل از آنکه بدانیم محتوایش چیست، خواست جمهوری اسلامی است تا مخالفین خود را در یک بحث بی‌پایان فلج کند. آنچه امروز می‌تواند محور همگرایی و همبستگی ملی قرار بگیرد و راه کشور را به سوی آزادی و رفاه ایرانیان باز کند، یک نهاد مقتدر پارلمانی برخاسته از رای همه مردم و رفع هرگونه تبعیض و رعایت کامل حقوق بشراست.
– برداشت من از این فریاد‌ها (رضاشاه روحت شاد) اهداف و خدمات پدربزرگم، یعنی مدرنیته و عظمت ایران است. ما باید به‌روز شویم. امروز این امر بدون مشارکت همگانی ممکن نیست.
– من اصرار دارم که در ارتباط با هم‌میهنانم آزاد و فعال باشم. به گوشه و کنار کشورم بدون محدودیت‌های تشریفاتی سفر کنم. با مردم باشم، حرف دل آنها را بشنوم. نمی‌خواهم آنطور که به وابستگان قدرت حکومتی می‌گویند، به اصطلاح «آقابالاسر» آنها باشم و مرا از خودشان جدا بدانند.
– امروز کمپین «نه به جمهوری اسلامی» نه تنها بسیار اهمیت دارد بلکه همزمان می‌بایست جامعه سیاسی و مردم ایران درباره محتوای آینده به بحث و گفتگو بپردازند تا بدانند وقتی به جمهوری اسلامی «نه» می‌گویند قرار است به کدام جایگزین «آری» بگویند..
این روانشناس در ادامه با اشاره به این سخنان می گوید که بسیاری از مردم ایران شاید این حس را درک کرده باشند که شاهزاده پهلوی حسی دوگانه به آینده سیاسی کشورش دارد. ااو از یک سو مکی خواهد کشور آبا و اجدادیش را ببیند که نابود می شود و از سوی دیگر دلخور است.
اگر با دقت بیشتری به این سخنان نگگاه کنیم میبنیم که شاهزاده ایران نه برای جلب اعتماد یا شوآف اسن یخنان را زده باشد. بلکه او از مردمی دلگیر است و شاهید قلبا دوست ندارد دیگر به خانه بازگردد.