مرگ افراسیاب: شاهنامه فردوسی – قسمت سی و دوم

حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز
https://www.patreon.com/deeppodcastiran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک اینستاگرام مهدی طالبی – طراح شخصیت های شاهنامه فردوسی
https://www.instagram.com/mahdii.talebi/
سایت:
https://www.artstation.com/mahdii
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نبرد کیخسرو و افراسیاب – قسمت سی و دوم
افراسیاب هنگامیکه عقب نشینی کرد به شهر بخارا رسید. مدتی در اونجا ساکن بود و بعد به بهشتگنگ رفت در اونجا امنیتش بیشتر بود. کیخسرو به پیشروی ادامه داد. سپاهیان کیخسرو به شهر سُغد رسیدند و مدتی در اونجا استراحت کردند . کیخسرو به هر شهری از توران میرسید به مردمانش کالاهای بسیاری میداد و اونها رو به آرامش دعوت میکرد. کیخسرو دوست نداشت مردمان سرزمین های توران از سپاهیان ایران به وحشت بیافتند. به نیروهاش هم دستور داده بود با مردمان معمولی نبرد نکنند مگر اینکه فردی قصد مقاوت در برابر شما رو داشته باشه.
پیشروی ها ادامه پیدا کرد تا اینکه افراسیاب و یارانش محاصره شدند. افراسیاب دستور داد مقاومت کنند و هیچکس نباید تسلیم بشه. دو طرف در مقابل هم صف آرایی کردند. جنگ خونینی بین دو نیرو در گرفت. نیروهای افراسیاب با جون و دل دفاع میکردند و کیخسرو راه به جایی نمیبرد به قدری هر دو طرف تلفات دادند که مستشاران نظامی اقرار کردند اگر جنگ ادامه پیدا کنه هیچ سوار و پیاده‌ای برای دو سپاه باقی نمیمونه. برتری نظامی در این نبرد با شاه افراسیاب بود. کیخسرو از دیدن این صف مقاومت عجیب به وحشت افتاد. کیخسرو دستور به عقب نشینی داد.
با فرا رسیدن شب و تاریکی هوا هر دو نیرو به خیمه گاه برگشتند. به کیخسرو خبر دادند رستم و نیروهای سیستانی از راه بیابان دارند به کمک ما می‌آیند علاوه بر اون سرداران اردبیل هم از آذرآبادگان راهی منطقه شدند. تا چند روز دیگه برتری نظامی با ما خواهد بود.
جاسوسان افراسیاب همین خبر رو برای شاه توران بردند شاه افراسیاب میدونست اگه نیروهای کمکی برسند این منطقه قتلگاه تورانیان میشه. شاه دستور داد در همین تاریکی شب بر ایرانی ها شبی خون بزنند. یارانش بهش گفتند بهتر اینه که کاری به کیخسرو نداشته باشیم و بزنیم به دلِ صحرا و سپاهیان رستم. اونها مهمتر هستند. افراسیاب پذیرفت.
نیروهای تورانی منطقه رو ترک کردند ادوات سنگین رو سر جاشون گذاشتند و با سلاح های سبک راهی صحرا شدند. دیدبان ایران وقتی منطقه تورانیان رو خالی از سکنه دید فهمید کاسه‌ای زیر نیم کاسه است. اخبار رو برای کیخسرو بردند کیخسرو گفت بدون شک افراسیاب سودای قتل رستم به سرش زده ما هم باید به سمت صحرا بریم ماندن ما در اینجا جایز نیست.
سپاهیان افراسیاب به نزدیکی مقر رستم رسیدند فکر میکردند رستم در این تاریکی شب در خوابِ عمیقه. اما جهان پهلوان در حال رای زنی با یارانش بود و از دور گرد سمِ اسب های تورانیان رو دید.
سپاهیان رستم از جا بلند شدند از پشت سر هم نیرو های کیخسرو در راه بودند. نقشه افراسیاب شکست خورده بود اما یک راه فرار داشت. در اون اطراف دژ مستحکمی بود که به راحتی تسخیر نمیشد. دژ باروی بلندی داشت و از یک طرف به کوهستان محدود میشد. پشت کوهستان شهر ها و روستاهای فراوانی بودند که بزرگانشون رابطه نزدیکی با افراسیاب داشتند. افراسیاب با موفقیت خودش رو به داخل دژ رسوند و دروازه های دژ رو بست. رستم و کیخسرو نگاهی به بزرگی و عظمت دژ انداختند فهمیدن فتح چنین بنای بزرگی کار بسیار سختیه. محاصره دژ آغاز شد محاصره‌ای که معلوم نبود چه میزان طول میکشه.
صبح زود در دژ باز شد. جَهن فرزند افراسیاب پیامی برای شاه کیخسرو داشت . جهن رو نزد کیخسرو بردند. جحن با دیدن جوانی شاه بسیار تعجب کرد و به شاه آفرین گفت. پیغام افراسیاب برای شاه ایران خوانده شد. افراسیاب گفت تا چند سال میتونه در دژ بمونه و گزندی بهش نمیرسه اما فصل سرما نزدیکه و سپاهیان ایران بی سرپناه هستند ممکنه در این سرما تلف بشن. افراسیاب درخواست کرد بهش اجازه بدن از توران خارج بشه و به سرزمین های دور دست بره در اونجا در آرامش زندگی کنه و کسی کاری بهش نداشته باشه. اما کیخسرو شروط افراسیاب رو نپذیرفت. کیخسرو گفت: من برای از بین بردن ریشه فساد اومدم. تا زمانیکه افراسیاب زنده است دو ملت آسایش نخواهند دید.
جهن با احترامات فراوان و هدایای بسیار به نزد پدرش برگشت و داستان رو تعریف کرد. افراسیاب فهمید همچنان چاره‌ای جز جنگ نیست.
رستم در گذشته قلعه های زیادی رو تسخیر کرده بود نقشه‌ای کشید تا در پای یکی از دیوار های قلعه آتشی بزرگی ایجاد کنند وقتی که دیوار فرو ریخت سپاهیان وارد قلعه میشن و درگیری ها شروع میشه. همین کار رو کردند. یک قسمتی از دیوار قلعه آتش گرفت و فرو ریخت نیروهای ایرانی وارد شدند و پس از چند ساعت درگیری قلعه به دست کیخسرو و رستم افتاد. اما افراسیاب باز هم پا به فرار گذاشت و دست کیخسرو به افراسیاب نرسید. کیخسرو دستور داد با تمامی اهالی قلعه با مهر و محبت رفتار بشه و هیچکدام از اموال قلعه غارت نشه. با حرمسرای افراسیاب با احترامات فراوان رفتار بشه و کسی از اهالی خاندان افراسیاب توسط ایرانی ها مورد آزار قرار نگیره.
افراسیاب رابطه خوبی با خاقان چین داشت. خودش رو به چین رسوند و از خاقان درخواست کرد برای جنگ با ایرانیان آماده بشه. خاقان هم پذیرفت.
شود کوه آهن چو دریای آب ……. اگر بشنود نام افراسیاب
___________________________________________________________________________________
اگر طراح هر کدام از طرح‌های استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
[email protected]